loading...

سایت تفریحی وسرگرمی آسیافان

داستان طنز,داستان کوتاه,داستان های خنده دار,داستان جالب,داستان باحال,داستان های کوتاه,داستانک,dastan,dastan s,

آخرین ارسال های انجمن

هدف

naser بازدید : 1042 سه شنبه 17 بهمن 1391 : 20:29 ب.ظ نظرات (0)

کمان کمانگیر پیر و عاقلی در مرغزاری در حال آموزش تیراندازی به دو جنگجوی جوان بود. در آن سوی مرغزار نشانه ی کوچکی که از درختی آویزان شده بود به چشم می خورد. جنگجوی اولی تیری را از ترکش بیرون می کشد. آن را در کمانش می گذارد و نشانه می رود. کماندار پیر از او می خواهد آنچه را می بیند شرح دهد.

آرزوهای حرام!!!!

naser بازدید : 1488 شنبه 24 تیر 1391 : 17:02 ب.ظ نظرات (0)

داستان آموزنده

جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم. لستر هم با زرنگی آرزو کرد دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد بعد با...

 

اسب زیبا(داستان آموزنده)

naser بازدید : 1920 جمعه 23 تیر 1391 : 19:58 ب.ظ نظرات (0)

اسب

مردی، اسب اصیل و بسیار زیبایی داشت که توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کرد. همه آرزوی تملک آن را داشتند. بادیه نشین ثروتمندی پیشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد.

 

داستان جالب وخواندنی حال گرفتن همدیگه

naser بازدید : 1558 شنبه 10 تیر 1391 : 22:54 ب.ظ نظرات (0)

چشم‌هایتان را باز می‌کنید. متوجه می‌شوید در بیمارستان هستید. پاها و دست‌هایتان را بررسی می‌کنید. خوشحال می‌شوید که بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستید…

 

دکمه زنگ کنار تخت را فشار می‌دهید. چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق می‌شود و سلام می‌کند. به او می‌گویید، گوشی موبایل‌تان را می‌خواهید. از این‌که به خاطر یک تصادف کوچک در بیمارستان بستری شده‌اید و از کارهایتان عقب مانده‌اید، عصبانی هستید. پرستار، موبایل را می‌آورد. دکمه آن را می‌زنید، اما روشن نمی‌شود. مطمئن می‌شوید باتری‌اش شارژ ندارد. دکمه زنگ را فشار می‌دهید. پرستار می‌آید.

«ببخشید! من موبایلم شارژ نداره. می‌شه لطفا یه شارژر براش بیارید»؟

اثبات عشق..........این داستان واقعیست

mahdivoroojak بازدید : 1645 چهارشنبه 21 دی 1390 : 14:38 ب.ظ نظرات (0)

پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم... ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم. سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود... اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به وضوح حس می کردیم. می دونستیم بچه دار نمی شیم. ولی نمی دونستیم که

پشت هر مرد یه زن باهوش وجود داره!(داستان طنز)

naser بازدید : 2227 دوشنبه 19 دی 1390 : 14:33 ب.ظ نظرات (1)

خانم باربارا والترز که از مجریان بسیار سرشناس تلویزیون های معتبر آمریکاست سالها پیش از شروع مبارزات آزادی طلبانه افغانستان داستانی مربوط به نقشهای جنسیتی در کابل تهیه کرد. در سفری که به افغانستان داشت متوجه شده بود که زنان همواره و بطور سنتی 5 قدم عقب تر از همسرانشان راه می روند.

خانم والترز اخیرا نیز سفری به کابل داشت ملاحظه کرد که هنوز هم زنان پشت سر همسران خود قدم بر می دارند و...

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات

  • سرگرمی
  • آرایش وزیبایی
  • فرهنگ وهنر
  • آشپزی وتغذیه
  • روانشناسی
  • زندگی زناشویی
  • بازار
  • سلامت
  • کامپیوتر واینترنت
  • تصاویر
  • دنیای مد
  • آهنگ
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1600
  • کل نظرات : 504
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 2118
  • آی پی امروز : 395
  • آی پی دیروز : 379
  • بازدید امروز : 1,056
  • باردید دیروز : 686
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,742
  • بازدید ماه : 1,742
  • بازدید سال : 300,299
  • بازدید کلی : 7,379,992